محل تبلیغات شما
هیپوكامپ

این كه هویت ما چیست و چگونه شكل میگیرد، بحثی است كه سالیان سال ذهندانشمندان و روانشناسان را به خود مشغول كرده است.این كه چه چیز برمن بودن،من صحهمی گذارد و چه چیز به من می گوید من همانی هستم كه لحظه گذشته بوده ام و یا همانیهستم كه در تخیلات آینده ام با من است،خود من هستم.این من از كجا نشآت می گیرد؟

نقش هیپوكامپ در تشكیل هویت

برای این كه بدانیم هویت مربوط به رشد مغز ما است، وهمچنان كه مغز مارشد می كند، هویت ما هم شكل می گیرد،روانشناسان آزمونی را ترتیب دادند، به این شكلكه بینی یك كودك پانزده ماهه را آغشته به مواد رنگی كردند و او را جلوی آینه قراردادند.كودك بر تصویر آینه دست كشید و تلاش كرد بینی كودك درون آینه را پاك كند.امانتوانست تشخیص دهد كه كودك درون آینه درواقع خود او می باشد.همین كار را برایكودكی كه تنها چند ماه از او بزرگتر بود انجام دادند.اما كودك بلافاصله با دستكشیدن بر روی بینی خود نشان داد كه تشخیص می دهد كودك درون آینه خود او میباشد.نكته مهم در آزمایش آینه این نیست كه كودك بدن و صورت خود را ببیند بلكه دراین است كه كودكان می توانند حركات و احساسی كه بدنشان، دارد را به هم ربط دهند.

آزمون دیگر روانشناسی، به نام "HM" معروف است.HM  مرد27 ساله ای كه مبتلا به بیماری صرع حاد بود.پزشكان برای این كه بتوانند جان HM را از این بیماری نجات دهند با كمك عملجراحی هیپوكاپ(دم اسبی) مغز او را  از قسمتداخلی لب گیجگاهی،خارج كردند. HM برای همیشه از بیماری صرعنجات یافت، اما همه خاطرات گذشته خود را فراموش كرد واحساسش برای هویتش برای همیشهدر همان 27 سالگی تثبیت شد به شكلی كه در سالهای دیگر نمی توانست تصویر خود را درآینه شناسایی كند. این عمل جراحی به دانشمندان نشان داد كه هیپوكامپ وظیفه حفظخاطرات ما را بر عهده دارد.زمانی كه ما خاطره ای از گذشته نداشته باشیم، هویتی همنداریم كه با وجود آن خود را بشناسیم.

مغز

در آزمونی دیگر از چند آزمودنی می خواهند كه صد خاطره از زندگی خود راتعریف كنند. سپس از آنها می خواهیم برای هر خاطره یك نفر یا یك شیئ  یا یك جا كه برای آن خاطره مهم است را شناساییكنند. یك هفته بعد هر كدام از این افراد را در دستگاه FMRI قرار می دهند و جزئیاتیاز خاطراتشان را به آنها نشان می دهند و آگاهانه برخی جزئیات را با هم مخلوط میكنند. یك شیئ از یك خاطره، در كنار جایی از خاطره دیگر، و فردی از یك خاطرهدیگر.سپس از آنها می خواهند  با این خاطراتدر هم،  برای هر آدم، مكان یا چیزی كه میبینند، داستانی بسازند و ماجرایی را تصور كنند كه تا كنون اتفاق نیفتاده  اما امكان وقوع آن، تا 5 سال آینده وجوددارد.زمانی كه شركت كنندگان آینده را تصور می كنند، واكنش مغزی آنها را توسطدستگاه اندازه گیری می كنیم و مشاهده می كنیم كه قسمت هیپوكامپ كه بخشی از مغز استكه وظیفه ذخیره سازی خاطرات را به عهده دارد، در به تصویر كشیدن آینده هم به همانشدت در حال فعالیت است.

این آزمون نشان می دهد كه هیپوكامپ نه تنها در به یاد آوردن خاطراتنقش خیلی مهمی دارد بلكه در اجازه دادن برای شبیه سازی آینده هم ضروری است.یعنیاین كه حافظه نه تنها برای گذشته، بلكه برای آینده هم مهم است تا احساس هویت را درما بوجود آورد.همچنان كه مغز ما در بیداری توان آن را دارد كه تخیلات آینده ای را بسازدكه بسیار به واقعیت نزدیك است، در خواب به دلیل این كه مغز از توجه به محیط اطرافو از شنیدن و دیدن و سایر حس هایی كه در بیداری ذهن را مشغول می كنند، آزاد است،بسیار بهتر از وقت بیداری می تواند تصویر آنچه ممكن است در آینده برای ما رخ بدهدرا بسازد كه ما آن را به صورت خواب می بینیم و به آن رویای صادق لقب می دهیم.

نقش آمیگدال در تشكیل هویت

تصور كنید در یك مهمانی نشسته اید و یك خاطره كامل از یك واقعه كهقبلا اتفاق افتاده بود و در ذهن شما نقش بسته است را تعریف می كنید.اما دوستان بهشما می گویند كه دارید اشتباه می كنید و اتفاق دیگری رخ داده است. وقتی یك نفرخاطراتش را طوری تغییر می دهد كه با نظر بقیه مطابقت كند، آیا سیگنالی در مغز كهبا آن خاطره در ارتباط است را تغییر می دهد تا بقیه را راضی كند؟ فشار اجتماعی میتواند شكل روایت داستان توسط ما را تغییر دهد اما آیا می تواند داستان هایی كه مابرای خودمان تعریف می كنیم كه خاطرات واقعی ما را تشكیل می دهند را هم تغییر دهد؟

گروهی داوطلب برای تماشای فیلم دعوت می شوند.سپس از داوطلبان سوالاتابتدایی در مورد فیلم پرسیده می شود تا آنچه به یاد می آورند به آزمایش گذاشتهشود.بار دیگر شركت كنندگان به همان سوالات، در داخل دستگاه اسكنر مغز پاسخ میدهنداما این بار فشار اجتماعی به آنها وارد می شود یعنی به آنها گفته می شود كه دیگرانبر خلاف آنچه او تصور می كرده، پاسخ داده اند.مثلا او به یاد می آورد كه در فیلم،كودك، كلاه بر سر داشته در حالی كه دیگر داوطلبان می گویند: كودك، كلاه بر سرنداشته است.تقریبا در 70درصد از موارد، شركت كنندگان از بقیه تبعیت كردند و هرچنددر ابتدا نسبت به پاسخ درستشان مطمئن بودند، اما در آخر پاسخ غلط دادند.آیا آنهابه شكل ظاهری خود را با یك هنجار اجتماعی مطابقت دادند یا حافظه آنها دچار تغییرشده است؟

یك هفته دیگر آزمایش تكرار شد و این بار فشار اجتماعی از روی آنهابرداشته شد.اگر باز هم همان اشتباه را تكرار كنند این یعنی این كه حافظه آنهاتغییر كرده است.پس از آزمون معلوم شد كه بیشتر داوطلبان با این كه این بار تحتفشار اجتماعی نبودند اما باز هم سوالات را، به غلط پاسخ دادند.یعنی این اشتباه درمغز آنها ریشه كرده و حافظه آنها تغییر یافته است كه منجر به یك اشتباه مغزی بادوام می شود.البته ما با استفاده از اطلاعات مغزیمان می توانیم تشخیص دهیم كه چهزمانی چنین اشتباهات حافظه ای با دوامی رخ می دهد.

اسكن مغز كسانی كه دچار تغییر حافظه شده اند، نه تنها  فعالیت زیاد مغزی در قسمت هیپوكامپ كه محل ذخیرهاطلاعات است را نشان می دهد بلكه فعالیت در بخشی از مغز كه مربوط به پاسخ هایاجتماعی و احساسی به نام آمیگدال(بادامی) هم مشاهده می شود.بخش زیادی از آنچه مادر باره آمیگدال و عملكرد هایش می دانیم از دنیای حیوانات به دست آمده است.آمیگدالبا واكنش ما نسبت به هر چیز احساسی مرتبط است.اگر مثلا یك دفعه صدایی بشنویم كهباعث ترس یا بوجود آمدن یك حالت احساسی روی چهره ما بشود، در تمام این عملكردها،آمیگدال نقش اساسی دارد.همچنین در افزایش قدرت حافظه به ما كمك می كند.فعالیتآمیگدال در موقعیت وحشتناك یا احساسی، اوج می گیردو فعالیت ساختارهای مرتبط مثلهیپوكامپ را هم افزایش می دهد.آمیگدال نقش نگهبان در كلوب های شبانه را ایفا میكند. این قسمت تصمیم می گیرد چه خاطراتی در شكل گیری داستان زندگی ما نقش بازیكند! به آنها كه بار احساسی دارند مجوز ورود داده می شود و به آنهایی كه ندارندنه! درست مانند نگهبان كلوپ شبانه.

دوطلبانی كه حافظه شان را تغییر داده اند توسط فشار اجتماعی برایتبعیت از بقیه به لحاظ احساسی تحت تآثیر قرار گرفته و آمیگدالشان به شدت فعال شد وبه این ترتیب خاطره دروغی وارد حافظه شد.با در نظر گرفتن فعالیت آمیگدال می توانیمپیش بینی كنیم كه كدام خاطرات در دراز مدت تغییر می كنند و كدامیك از خاطرات تغییرنمی كنند.باید به این نكته توجه كنیم كه خاطرات مثل نوار ویدئویی نیستند.چون اتفاقها همان شكل كه ما فكر می كنیم ذخیره می شوند نه آن گونه كه واقعا اتفاق افتادهاست!

چگونه می توان هویت فرد را به تصویر كشید؟

خاطرات ما فقط رویاهایی نیستند كه در سطح زندگی ما رخ داده اند.آنهاقابل تغییر و خطا پذیرند و هویت ما با ورودی هایی از جامعه شكل می گیرد.اما آیا مامی توانیم پا را فراتر گذاشته و آگاهانه هویت یك فرد را باز سازی كنیم؟ برای انجاماین كار باید بتوانیم به درونی ترین افكار یك فرد دست پیدا كنیم.هركدام از ما تاحدی بازیگریم، رفتارمان بر اساس حال و هوا و یا كسی كه همراه ما است تغییر میكند.اما یك زمان است كه خود واقعی ما، خودش را نشان می دهد.زمانی كه خواب میبینیم.اگر می توانستیم خواب هایمان را باز بینی كنیم و روی انها مطالعه نماییم قدرمسلم آن بود كه می توانستیم شناخت واقعی از هویت خودمان و دیگران داشته باشیم.

هر انسان معمولی طی عمرش بیش از 6 سال خواب می بیند! این یعنی بیش از52هزار ساعت تصویر سازی در ناخودآگاه مغز! دانشمندان معتقدند ما می توانیم همهخواب های یكدیگر را ضبط وسپس تماشا كنیم! اگر بشود محتویات خواب را بازسازی یا رمزگشایی كنیم، هویت ما فاش می شود.وقتی ما خواب هایمان را به یاد می آوریم اغلباوقات فقط خواب هایی بصورت مجموعه تصاویر پر احساس است.در واقع دانشمندان دریافتهاند كه قشر بصری مغز در زمان خواب دیدن بسیار فعال است و الگوهای فعالیت الكتریكی،به شدت بر روی آن دیده می شود.همین باعث كنجكاوی دانشمندان شده، كه آیا ما میتوانیم خواندن آن الگوها را بیاموزیم و آنها را در كامپیوتر به تصویر تبدیل كنیم؟

دانشمند علوم اعصاب محاسباتی" یوكی كامی تاكی" می گوید:فعالیت مغزی را می شود به شكل یك رمز یا پیام رمز گذاری شده، در باره آنچه كه دردنیای بصری فرد رخ می دهد،دید.الگوی تصاویری كه ما در مغزهایمان می سازیم بصورتتكه تكه است،مانند دنیایی كه ما از پس عینك با عدسی شكسته می بینیم.هنگامی كهبتوانیم این تصاویر تكه تكه را كنار هم بچینیم، می توانیم تصویر واقعی از آنچه رویداده است، بدست آوریم.این كار به عهده نرم افزار بسیار قدرتمند است.این نرم افزارمی تواند این تصاویر نامشخص مغز را به تصاویر یكپارچه و مشخص تبدیل كند، به اینترتیب یوكی رمزی را شكست كه تصاویر را در قشر بصری مغز به الگوهای فعال تبدیل میكند.

ابتدا فرد را وارد اسكنر مغز می كنند.همزمان ضمن اسكن مغز، صدها یاهزاران تصویر ساده و سیاه و سفید مانند مربع، یا یك خط صاف به فرد نشان میدهند و با استفاده از مجموع كامپیوترهای قدرتمند، الگوی دقیقی از فعالیت قشر بصریمغز را ضبط می كند.بعد از چندین بار تلاش،با هر فرد، كامپیوتر می تواند الگوهایبوجود آمده، توسط هر تصویر را شناسایی كند.به عبارت دیگر كامپیوتر می تواند فقط بامشاهده فعالیت مغز تشخیص دهد، فرد به چه تصویری نگاه می كند.یوكی تصاویر جدیدی بهافراد نشان می دهد، تصاویری كه هنوز كامپیوتر ندیده است، سپس به كامپیوتر اجازه میدهند، تصویری كه فرد مورد آزمایش می بیند را ترسیم كند.این نخستین باری است كه كسیتوانسته، فقط با مشاهده مغز افراد، تشخیص دهد كه آنها به چه چیزی نگاه می كنند.بامشاهده قشر بصری مغز ما موفق شدیم، تصاویری كه فرد می بیند را باز سازی كنیم.حالاداریم تلاش می كنیم، تصاویری كه فرد تصور می كندیا تصاویری كه در خواب می بیند راهم باز سازی كنیم.این روش اكنون فقط برای تصاویر سیاه و سفید نا واضح جواب داده،اما یوكی معتقد است در سالهای آینده، با تحقیق و محاسبه می توانیم خواب هایمان رابه صورت رنگی و با كیفیت خوب ضبط كنیم و این پنجره ای خواهد بود به درون ضمیرناخودآگاه بشر! این ضمیر ناخودآگاه نشان میدهد كه، ما كی هستیم و اصلا هویت ماچیست؟ بنابر این اگر بتوانیم به محتویات خواب های یك نفركه خودش هم از آنها آگاهنیست دست پیدا كنیم، آن وقت می توانیم به مشخصات عمیق تری از آن آدم پی ببریم.

آیا می توان محتویات ذهن فرد را ویرایش كرد؟

یك انسان معمولی به طور متوسط در طول عمر خود یكصد هزار لغت یاد میگیرد،با 1700نفر آشنا می شود و1000كتاب می خواند.از این انبارهای ذهنی عظیم وتجربه ها هویت خود را با الگویی كه مختص به هر كدام از ما است هویت خود را میسازیم.اما آیا می شود این خاطرات را بازنویسی كرد و هویت فرد را تغییر داد؟

مغز ما مملو از خاطرات است.بعضی برای ما لذت بخش هستند و برخی آنقدردردناك و غم انگیز كه ما آرزوی می كنیم كاش می توانستیم آن خاطرات را فراموشكنیم.خاطراتی مانند از دست دادن عزیزان یا شكست های عمیق عشقی كه همواره در ذهن ماتثبیت شده است.اما آیا می توانیم برخی از این خاطرات كه پیوسته به ما آسیب می زنندرا از ذهن خود حذف كنیم؟

دانشمند علوم اعصاب " آندره فن تون" از دانشگاه نیویورك میگوید: هر وقت چیزی را تجربه می كنیم، یك فعالیت الكتریكی درون مغز در بخشی از مغزرخ می دهدكه در تمام مغز گسترش می یابد.واین موج به یك تجربه تبدیل می شود.مثل یكشهر كه یك سری جاده، منطقه ای را به منطقه دیگر وصل می كنند و این جاده ها میتوانند خیابان های بزرگی باشند كه تردد خیلی زیادی در آنها انجام می شود یا میتوانند كوچه های باریكی باشند كه فقط اطلاعات بخصوصی از داخل آنها رد می شود امانه خیلی سریع و آسان.

سالیان دراز دانشمندان تصور می كردند، در مسیرهای گذری داخل مغز، بعداز بلوغ و طی تبدیل شدن فرد به انسان بالغ، ثابت و غیر قابل تغییر می شوند.بهعبارت دیگر كوچه ها نمی توانند عریض شوند و بزرگراه ها نمی توانند باریك شوند.ولیاكنون روشن شده است كه، مسیرهای داخل مغز یك فرد بالغ دائما در حال تغییر و ساخت وساز هستند.هر بار كه ما خاطره جدیدی را ذخیره می كنیم، فعالیت الكتریكی از طریقمیلیون ها نورون منتشر می شود.دانشمندان علوم اعصاب دریافته اند كه در طول زندگیتحولات زیادی رخ می دهد و این تحولات توسط تجربیات جدید كنترل و تنظیم می شود.

به تازگی دانشمندان مولكولی را در مغز شناسایی كرده اند كه در زمانشكل گیری خاطرات جدید وارد عمل می شوند.نام این مولكول PKM.zta(پروتئین كیناز ام زتا) كاری كه این پروتئینانجام می دهد این است كه مخابرات نورونی را افزایش می دهد یا بهینه می كند.زمانیكه یك خاطره می خواهد مسیر خود را در تردد مغز ما بیابد،PKM.ztaراهش را باز كرده و مطمئن می شود كه خاطره با خیال آسوده می تواند بهانبار خاطرات دراز مدت برسد.به نظر می رسد كه ذخیره سازی خاطرات دراز مدت، یعنیآنهایی كه الان ایجاد می شوند و تا آخر عمر در یادها می مانند، توسط این مولكولانجام می شود.

ولی یك ماده شیمیایی به نام ZIP وجود دارد كه PKM.zta را خنثی می كندو خاطرات به محل انبار ذخیرهدائمی خاطرات نمی روند.این ماده شیمیایی بر روی موش اجرا شده است.موشی را درونگردونه قرار می دهیم.یك قسمت از گردونه به جریان الكتریكی متصل است.هر بار موش بهاین منطقه میرسد یاد می گیرد كه باید از این بخش از محیط دور بماند.این یك خاطرهاست كه در ذهن موش نقش می بندد.سی رور بعد دوباره موش وارد گردونه می شود و مشاهدهمی كنیم كه موش همچنان به یاد دارد كه باید از محیط خطرناك، دوری كند.این یعنی اینكه این خاطره به خاطره دراز مدت تبدیل شده است.وقتی به هیپوكامپ مغز موش ZIP تزریق می شود و موش به گردونه باز گرداندهمی شود مشاهده می كنیم كه موش خاطره محیط متصل به الكتریسیته را فراموش كرده وبدنش دچار برق گرفتگی خفیف می شود.این یعنی این كه، با تزریق ZIP خاطره موش از ذهنش پاك شده است.اما ما نمیدانیم چه مقدار از خاطرات ذهن موش توسط این مولكول پاك شده است. به همین دلیل مجازنیستیم این آزمایش را بروی ذهن انسان آزمایش كنیم.وقتی روی سازماندهی سیناپسیخاطرات كار می كنیم، ممكن است در موقعیتی قرار بگیریم كه بفهمیم آیا می توانیمخاطرات بخصوصی را دستكاری كنیم یا نه؟ چرا كه خطر احتمال پاك شدن همه خاطرات ذهنیك فرد بسیار نا خوشایند ووحشتناك است.

اما راه دیگری وجود دارد كه بتوان خاطرات خاص آسیب زا و دردناك را درذهن كم رنگ نمود.دكتر "آلن برومید" از دانشگاه مونترال در حال پاك كردنخاطرات دردناكی است كه باعث شده بیماران او در هویت خودشان اسیر بمانند.هویت مابستگی دارد به این كه كجاها بوده ایم، عاشق چه كسانی شده ایم و چه كسانی را از دستداده ایم.برای بعضی از ما خاطرات دردناك می توانند مثل یك زخم باز تازه بمانند یامانع تبدیل شدن ما به كسی شوند كه می خواهیم باشیم.دكتر آلن به افراد دچار اختلالاسترسی پس از ضایعه روانی كمك می كند كه بخشی از وجودشان را كه از دست داده انددوباره بدست آورند.

دكتر آلن معتقد است هر گاه ما یك خاطره را به یاد می آوریم، در واكنشمغزی، مانند این است كه داریم یك خاطره جدید را از نو می سازیم.پس لحظه ای كه یكنفر یك خاطره را به یاد می آورد همان لحظه ای است كه می توان آن خاطره را تغییرداد یا آن را كم رنگ كرد.در یك مرحله بیمار، مادری بود كه دختر خود را از دست دادهبودو این مرگ باعث شده بود این زن نتواند به زندگی معمولی خود بازگردد.دكتر آلن ازبیمار می خواهد شرح مصیبت وارده به خود را، به طور دقیق با شرح جزئیات از روی دستنوشته بخواند.در این هنگام دكتر به بیمار قرص پروپانولل (ایندرال) كه یك بتا بلاكرساده است و نقش پایین آورنده فشار خون را دارد و تاثیر جانبی آن كاهش حافظه خفیفاست، تجویز می كند.

به مدت 6 هفته، هفته ای یك بار، دكتر این روش را اجرا می كند. بعدواكنش های آنها را در حین گوش دادن به گزارش از رویداد آسیب زایشان با مجموعه ایاز آزمایشها، مصاحبه ها و داده های روانی و فیزیكی می سنجد. پس از 6 هفته درمان مشاهدهشد كه هفتاد درصد از بیماران هیچ نشانه ای از علائم اختلال استرسی پس از ضایعهروانی نشان ندادند. آنها می توانستند بدون این كه مجبور به باز آفرینی درد شوند،در مورد آن صحبت كنند.در مورد رویدادهای آسیب زای روانی، همیشه زندگی آدم قبل وبعد از رویداد متفاوت خواهد بود.اما آدم ها می توانند با گذشت زمان هویت قدیمشانرا بدست آورند.

آیا می توان مغز سیلیكونی خودآگاه ساخت؟

چند دهه است كه مهندسان كامپیوتر تلاش می كنند، با استفاده از تكنولو‍ژیكامپیوتری، مغزهایی بیولوژیك را بازسازی كنند.اما از آنجا كه در كامپیوتر معمولااطلاعات به صورت قطعات بزرگ جابجا می شوند، اما در مغز، اطلاعات بسیار كوچك جابجاو توزیع می شوند.این شیوه بسیار در هم تنیده برای مدیریت بسته های كوچك اطلاعاتیتوسط مهندس كامپیوتر به نام "استیو" با ابزار سیلیكونی ساخته شده است.

استیو یك تراشه كامپیوتری كاملا جدید ساخته كه بطور خاص برای شیوه عملنورون ها در مغز عمل می كند، نام این تراشه "اسپنیكر" است.اسپنیكر درواقع فشرده كردن معماری شبكه ای از نورون ها است.این تراشه یك سیستم كامپیوتریعظیم است كه برای اجرای همزمان مدل هایی از مغز طراحی شده كه با همان سرعت اجزایزیستی داخل سر انسان حركت می كنند.این تراشه می تواند برای باز آفرینی رفتار16هزار نورون برنامه ریزی شوند.این فقط كسر بسیار كوچكی از یكصد میلیارد نورونیاست كه ما در مغز خود داریم.

اكنون استیو و تیمی از دانشگاه فنی مونیخ مشغول نوشتن تراشه های شبهمغزی برای ربات ها هستند.رباتی كه اكنون ساخته اند از طریق بینایی اطراف خودش راكنترل می كند.این ربات با استفاده از كنترل نورونی خط را دنبال می كند.جلوی ان یكحسگر بینایی قرار دارد،اطلاعات بینایی به كارت اسپنیكر ارسال می شود.كارت فعالیتشبكه نورونی را بصورت بی درنگ اجرا می كند و بعد خروجی كارت با استفاده از لپ تاپبه ربات برگرداننده میشود و حركاتش كنترل می گردد.

مغز تراشه اسپیكر ربات از عملكرد مغز یك موجود زنده تقلید می كند،درست مثل یك كودك وارد تعامل با محیط می شود و از بدن فیزیكیش برای درك دنیای اطرافاستفاده می كند.هر چه بیشتر تجربه كند هوشمندتر می شود، قدم های ابتدایی در جهت خودآگاهی!

سیستم های حال حاضر 4 تا تراشه دارند و می توانند در حدود 50تا 60هزارنورون را مدل سازی كنند.تا چند ماه دیگر قطعه ای 10 برابر بزرگتر خواهیم داشت كهدر حد پیچیدگی مغز زنبوری با 850هزار نورون خواهد بود.بعد از ان سیستم های بزرگتریساخته خواهد شد،تا به ابعاد مغز داران برسد.امروزه ما می دانیم زنبور عسل بااین مغز بسیار ساده و ابتدایی یك موجود زنده خود آگاه به حساب می آید.

این سوال كه آیا ماشین های الگو برداری شده از مغز در نهایت میتوانند،تخیل، خواب دیدن و كاركردهای مشابهی داشته باشند؟ استیو معتقد است كه مانعیبنیادی نمی بیند كه در آینده این مغزها چنین فرایندهایی داشته باشند.او معتقد استمغز انسان بر اساس الگوریتم های ساده عمل می كند و آنچه برای انسان جواب می دهد،برای مغز ماشین ها هم جواب خواهد داد.


 

رازهایی از مرگ و بازگشت به زندگی

هویت ما چگونه شكل می گیرد؟

اخلاق و قوانین بشر از كجا آمده است؟

كه ,یك ,مغز ,خاطرات ,كند ,خاطره ,می شود ,می كند ,است كه ,كه در ,را به

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موسسه حرف آخر آرام بند درب 09124036285 فاطمه 1213 می خواهم مسلمان واقعی باشم Mildred's info خرید رنگ مو گیره موقت زنانه دخترانه مردانه پسرانه فشن 2020 فدرال چت asincritaf هیات پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله روستای سوخته سرا Douglas's collection