محل تبلیغات شما

مدرنیسم دوره ای است كه پس از رنسانس در اروپا متولد گردید.در این دوره نظام های فكری فارغ از وابستگی به مذهب و آداب و رسوم گذشته شتابان جهان غرب را متحول ساخت وراه را برای تولد مكتب های مختلف گشود.از اینجا بود كه بشر برای ساختن یك زندگی اجتماعی بهتر واژه های جدیدی را به قوانین خود افزود.واژه هایی همچون دمكراسی،حقوق بشر،تساوی حق زن و مرد،آزادی های اجتماعی و مدنی،حق رأی و. كه هریك از این واژه ها در پس سالها ظلم،تلاش و از خود گذشتگی افراد زیادی به مرور در این جوامع نهادینه شدند.

كلمه‌ مدرن‌ از ریشه‌ لاتین‌ (modernus) گرفته‌ شده‌ است‌ و مدرنیته‌ بعد از عصر روشنگری‌ در اروپا گسترش‌ یافت‌. در همین‌ دوران‌ بود كه‌ انسان‌ غربی‌ به‌ عقل‌ خود بیشتر اعتماد پیدا كرد؛ و دانش و تكنولوژی را برای پیشرفت خود به خدمت گرفت.از نظر فلسفه علم، اساس مدنیسم بر اصول زیر استوار است.

1- اعتقاد به‌ توانایی‌ عقل‌ انسان‌ و علم‌ برای‌ معالجه‌ بیماریهای‌ اجتماعی‌
2- تأكید بر مفاهیمی‌ از قبیل‌ پیشرفت‌ ، طبیعت‌ و تجربه‌های‌ مستقیم‌

3-واقعیت: چیزی قائم به ذات، مستقل از ادراك آدمی وفراسوی چارچوب زمان و مكان، موسوم به واقعیت، وجود دارد كه انسان می تواند با به كار بردن روش علمی آن را دریابد.

4- حقیقت: آن چه توسط علم به عنوان یك حكم درست یا حقیقت معرفی می شود، عینی است و انسان می تواند آن را برای تسلط بر طبیعت و كنترل امور به كار ببرد.

5- عقلانیت: عقلانیت جانشینی برای تقلید قرون وسطایی است.

6- سكولاریسم؛ علم با نفی ماوراء الطبیعه خود را مستقل از آموزه های مذهبی می داند.
7- در قلمرو ت‌، دفاع‌ از حقوق‌ طبیعی‌ انسانها؛ به‌ وسیله‌ حكومت‌ قانون‌ و سیستم‌ جلوگیری‌ از سوءاستفاده‌ از قدرت‌.
8- اومانیسم‌ و تبیین‌ جامعه‌ و طبیعت‌ به‌ شكل‌ انسانی‌ یا انسان‌انگاری‌ طبیعت‌
9- تكیه‌ عمده‌ بر روش‌شناسی‌ تجربی‌ و حسی‌ در مقابل‌ روش‌شناسی‌ قیاسی‌ و فلسفی
10- پوزیتیویسم‌ به‌ عنوان‌ متدلوژی‌ مدرنیسم‌.

11- نظم: علم، جهان را منظم می داند و به دنبال نظم است واین كار را به كمك عقلانیت انجام می دهد. بی نظمی را محصول خطای مشاهده گر، ضعف ابزار های مشاهده و اندازه گیری و نیزفرضیه نامناسب می داند.

علاوه‌ بر شاخصها و ویژگیهای‌ فوق‌الذكر مدرنیسم‌ به‌ عنوان‌ یك‌ رویكرد تاریخی‌ دارای‌ ویژگیهای‌ مختلفی‌ در زمینه‌ فلسفه‌، فرهنگ‌، اقتصاد، ت‌، جامعه‌شناسی‌ و. می‌باشد؛ برای‌ مثال‌ یكی‌ از ویژگیهای‌ مدرنیسم‌ در زمینه‌ اقتصاد فوردگرایی‌ در جامعه‌شناسی‌، گذار از سنت‌ به‌ تجدد و ایجاد جامعه‌ صنعتی‌، در فرهنگ‌، نوعی‌ نخبه‌گرایی‌ در فلسفه‌، نوعی‌ ماتریالیسم‌  یا مادی‌گرایی‌ و طبیعت‌گرایی‌ و دنیاگرایی‌  و در علم‌ نوعی‌ رویكرد مكانیكی‌ نسبت‌ به‌ علم‌ می‌باشد.

بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل نا توانی نسبی علم در حل مشكلات بزرگ انسان، مانند بیماری، پیری ، مرگ و. پست مدرنیسم جلوه گر شد.پست مدرنیسم در اواخر دهه 1970 وارد جامعه شناسى فرانسه شد و مورد پذیرش کسانى همچون "کریستوا"  و "لیوتار" قرار گرفت. پست مدرنیسم فرا تشریح ها یا فرا روایتهاى  مدرنیسم از قبیل علم  دین , فلسفه و اومانیسم، سوسیالیسم و آزادى ن را مورد انتقاد قرار مى دهد و ایده توسعه تاریخى مدرنیست ها را رد مى نمایند. از نقطه نظر شناخت شناسى نگاه پست مدرنیستها نگاهى هرمنوتیک و تفهمى است. یکى از برجسته گان این تفکر "هانس گئورگ گادامرا" مى باشد که نظریات خود را در کتاب "حقیقت و روش" بیان نموده است.

عقل‌ دوره‌ی‌ مدرنیسم‌ می‌خواست‌ با مبنا قرار دادن‌ علم‌ تجربی‌ و كاربردی‌ كردن‌ علم‌ ریاضی‌ در علوم‌ مادی‌ و مبتنی‌ كردن‌ علوم‌ طبیعی‌ بر ریاضی‌ جامعه‌ی‌ انسانی‌ را به‌ سعادت‌ برساند. لیوتار معتقد است‌ مدرنیسم‌ نه‌ تنها نتوانست‌ به‌ اهداف‌ خود برسد كه‌ اینك‌ با بحرانی‌ عمیق‌ روبه‌رو است‌ ظهور نوعی‌ خردستیزی‌ و عقل‌ ناباوری‌ و تردید مردم‌ نسبت‌ به‌ اینكه‌ علم‌ بتواند سعادت‌ شان‌ را تضمین‌ كند نشانه‌های‌ این‌ بحران‌ است.لیوتار معتقد است‌ كه‌ پست‌ مدرنیسم‌ نشانه‌ی‌ فراترروی‌ از مدرنیسم‌ است؛ نه‌ یك‌ گذشتن‌ ساده‌ كه‌ حركتی‌ با مبانی‌ و شالوده‌های‌ فكری‌ عمیق.

 

لیوتار معتقد است‌ كه‌ حتی‌ اگر برای‌ علم‌ ،معیاری‌ متفاوت‌ از معیار مورد استفاده‌ در زبانهای‌ دیگر قائل‌ شویم‌ یعنی‌ معیار معطوف‌ به‌ صدق دربازی‌ زبانی‌ علمی، و معیارهای‌ اخلاقی، زیباشناختی‌ و معیارهای‌ شناختی‌ در زبانهای‌ دیگر، باز هم‌ تلاش‌ مدرنیسم‌ برای‌ مشروعیت‌ بخشیدن‌ به‌ نقش‌ علم‌ با شكست‌ مواجه‌ شده‌ و می‌شود چرا كه‌ حتی‌ علم‌ نیز با معیارهای‌ اسطوره‌ و افسانه‌ها و داستانهای‌ مردمی‌ مورد قضاوت‌ قرار می‌گیرد و مشروعیتش‌ مورد تایید واقع‌ می‌شود.

 برخی از پیشگامان پست مدرنیسم افراد ذیل هستند:

-1مارتین هایدگر (89-1976) -2  توماس ساموئل کوهن (1922-1996)   -3  ژاک دریدا (1930-2004)-4    میشل فوکو ​​(1926-1984)   -5ژان فرانسوا  (1924-1998)   -6ریچارد رورتی (1931-2007)    -7ژان بودریار (1929-2007)    -8فردریک جیمسون (متولد 1934)   

هایدگر شرح مى دهد كه چگونه تبدیل هستى» به یك ارزش از افلاطون آغاز گشته و در نیچه به اوج خود مى رسد. به عبارت دیگر در نیهیلیسم، متعالى ترین پدیده ها از اعتبار و ارزش تهى مى شود. پیدایش و گسترش هرمنوتیك نشانى از نیهیلیسم است. براین اساس همه چیز قابل تعبیر و تفسیر است. به عبارت دیگر چیزى درونى وجودندارد كه انسان را موظف به احترام گذاردن آن نماید. جهان درواقع همان بى نهایت تفسیر از جهان است و هیچكدام از این تفاسیر بر دیگرى برترى ندارد. ما درواقع در اینها با تعابیر منكرها مواجه هستیم. انقلاب علمى و تكنولوژیكى نیز درایجاد این تعابیر مؤثر بوده است. در چنین وضعیتى اومانیسم» كه به معناى محورقراردادن انسان است اعتبار خود را ازدست مى دهد و انسان همانند پدیده هاى دیگر قابلیت تفسیرهاى متعدد پیدامى كند. درواقع شاید بتوان گفت كه دانش هرمنوتیك» آن نوع از دانش است كه مختص عصر نیهیلیسم است. لذا بى جهت نیست كه هرمنوتیك در قرن بیستم رشد فوق العاده مى كند و به صورت یكى از جریانات فلسفى معاصر درمى آید.
ماركس شاید اولین كسى است كه خبر از پیروزى نیهیلیسم مى دهد

 

پست مدرنیسم یك حركت است، علیه هر بنیان فكری و هرارزش جاوید و جهانی، و به این دلیل تعریفی واحد از آن دردست نیست. پست مدرنیسم در ابتدا حركتی در معماری بود و با تقلید ازالگوهای سنتی، معماری مدرن را نفی كرد. در هنر، پست مدرنیستها با نمادها و علائم فاقد معنا، با تأكید روی اشكال ناقص، و با استفاده از رنگها، مواد و روشهای ناهمگن به توصیف جهان پرداختند. موسیقی داﻧﻬای پست مدرن از ملودی وهارمونی اجتناب كردند. همچنین نویسندگان پست مدرن داستاﻧﻬای خود را با راویان متعدد و به صورت ناتمام ارائه كردند.

امروزه پست مدرنیسم به یك كلمه كلیدی تبدیل شده است كه هنر، ت، اقتصاد، علم، فن آوری و فرهنگ ما را تحت تأثیر خود قرار داده و همه چیز ما را به چالش کشیده است. پست مدرنیسم برای هیچ چیز تكوین نیافته است، هیچ خط مشی مشخص وتغییر ناپذیری ندارد، یك دیدگاه اسطوره ای و فرا طبیعی تلقی می شود كه در قدم اول هر آنچه را به زندگی معنی وجهت می دهد، مانند حق و باطل، واقعیت و خیال، عقل وتقلید، مدرن و سنتی، خیر و شر، زیبا و زشت و .، را مردود می داند و هر چه را كه ادعای حقیقت مطلق بنماید، چه علم باشد و چه هر مكتب فكری نفی می كند و پوچ می شمارد و با شعار هیچكس هیچ چیز نمی داند به نسبی گرایی در همه چیز تأكید می ورزد.

ویژگیها و خصوصیات ذیل را براى پست مدرنیسم بیان نمود:

1 - در روانشناسى منکر فاعل عاقل و منطقى

2 - نفى دولت به عنوان سمبل هویت ملى

3 - نفى ساختارهاى حزب و اعمال ى آنها؛ به عنوان کانالهاى یگانگى و تصورات جمعى

4 - ترفیع و ترویج نسبى بودن اخلاقیات

5 - مخالفت با قدرت یا بى اساسى دولت متمرکز

6 - مخالفت با رشد اقتصادى به بهاى ویرانى محیط زیست

7 - مخالفت با حل شدن خرده فرهنگها در فرهنگى مسلط

8 - مخالفت با نژاد پرستى

9 - مخالفت با نظارت بوروکراتیک بر تولید

10 - زیر سؤال بردن همه برداشتهاى اساسى مورد قبول اجتماع

11 - شک نسبت به عقل انسان و رد عقلگرایى و طغیان همه جانبه علیه روشنگرى

12 - مخالف برنامه ریزى سنجیده و متمرکز با تکیه بر متخصصان

13 - به رسمیت شناختن نسبیت گرایى

14 - اعتقاد به پایان یافتن مبارزه طبقه کارگر و مستحیل شدن آن در دل نظام سرمایه دارى

15 - اعلام ورود به یک دوره جدید فراتاریخى

علم پست مدرن شامل نظریه نسبیت اینشتین (كه بنا به آن چگونگی دیدن عالم به نقطه ای كه از انجا این عمل انجام می شود وابسته است)، نظریه كوانتوم (كه جهان را متشكل ازامور متضاد فرض می كند) و نظریه آشوب (كه به مطالعه رابطه متغیر بین نظم و بی نظمی به كمك دستگاههای غیر خطی می پردازد) است. ریاضیات پست مدرن نیز بیشتر بر دستگاههای غیرخطی به عنوان یك شاخه جدید در ریاضیات تجربی نگاه می كند ورایانه ها نیز به مطالعه بهتر این دستگاهها كمك می نمایند.

پست مدرنیسم دیگر به دنبال یك توضیح ﻧﻬایی برای جهان پیچیده ما نیست. در عوض انسان با علم پست مدرن و از طریق ارائه فرضیه های روشن و موقتی به دنبال فائق آمدن بر دنیا است.در یك جامعه پست مدرن، دانش با كاربردهایش مشخص می شود. علم پست مدرن كاركردی است یعنی ما علم را نه برای دانستن بلكه برای به كار بردن آن فرا می گیریم. مدرسه نیز جایی است كه دانش آموزان راه های گوناگون فكر كردن را می آموزند، نه این كه حقایق مدرنیستی را فرا بگیرند.

 

در مدرنیسم، علم، عینی و خردمآبانه است و به علاوه پیش فرضهای آن حقایقی آشكار (بدیهی) فرض می شوند، در حالی كه در پست مدرنیسم تمام بنیان های علوم، ذهنی فرض شده اند و فقط برای گروهی از مردم درست هستند و از یك جامعه به جامعه ای دیگرتفاوت می كنند. همچنین این اعتقاد وجود دارد كه چون كلمات به كار رفته در یك پارادایم (به معنای مجموعه باورها و روشهای به كار رفته توسط دانشمندان) در یك جامعه و یك زمان معین نمی تواند به زبان پارادایم دیگری ترجمه شود، این پارادایم هاغیر قابل قیاس هستند و لذا نمی توانیم بگوییم كه یكی ازآن ها واقعیت عینی را دقیق تر از بقیه توصیف می كند.

پست مدرنیسم چنان كه "فایرآبند" گفته است به علم به مثابه جادومی نگرند كه تخیل در آن نقشی اساسی بازی می كند. پست مدرنیسم هیچ فرقی بین فرضیه های علمی و افسانه نمی گذارد و قوانین را به مثابه باورهای خرافی توده ها می نگرد، چرا كه معتقد است در ورای اشیاء هیچ واقعیت ﻧﻬانی كه سرشت اشیا را تشكیل دهد و مستقل از فاعل شناسایی باشد وجود ندارد و بنا براین مریضی به دلیل ویروس و مریضی به دلیل ارواح خبیثه هر دو به یك اندازه معتبر هستند. ( شاید گفته شود كه باكتری كاملاً قابل رؤیت است؛ ولی باید توجه نمود كه یك طبیب سنتی چینی نیز معتقد است كه می تواند ارواح خبیثه را ببیند). پست مدرنیسم اساساً می گوید كه تمایزی بین واقعیت و مجاز وجود ندارد همچنان كه در فیلم های تخیلی و شبیه سازی های كامپیوتری مرز بین این دو از بین رفته است.

پست مدرنیسم به همه انواع دانش به دیده شك می نگرند. پست مدرنیسم می گوید كه علم كشف شدنی نیست، بلكه توسط انسان ساخته و پرداخته می شود. علم پست مدرن تمایزهای متافیزیكی بین علت و معلول، بین عین و ذهن، بین عقلانیت و دیوانگی، و بین قطعیت و احتمال را ویران كرده است. پست مدرنیسم قائل به مخلوطی از نظم و بی نظمی در هردستگاهی است و ادعا می كند كه بر خلاف آموزه های مدرنیستی،نظم پایه دانش و بی نظمی دشمن حقیقت نیست.

پست مدرنیسم اصولی را که شامل ایده های بزرگی مانند خدا ،انسان، حقیقت، واقعیت، و به صورت حکایتهایی مانند ماركسیسم، داروینیسم و فرویدیسم هستند و برای معنا دادن و جهت بخشیدن به زندگی به كار می روند طرد می كند چرا كه آﻧﻬا را نقابی بر بی ثباتیها و تناقضهایی می داند كه درهر جامعه ای وجود دارد و ابزاری می داند برای حفظ ساختارقدرت. آنها  قائل به هیچ مدینه فاضله و معنای جاوید و جهانی برای زندگی نیستند و در عوض  مواردی چون مفاهیم و داستاﻧﻬایی موضعی،شخصی و موقتی كه ضرورتی به ارائه دلیل برای درستی آﻧﻬا به کسی وجود ندارد، پیشنهاد می كنند.

پست مدرنیسم این ایده مدرنیستی را كه جهان خارجی به طور عینی وجود دارد و قابل شناخت است طرد می كند.بنا به پست مدرنیسم ، انسان واقعیت را برای خودش و بر مبنای احتیاجها، علایق، پیش داوریها و سنتهای فرهنگیش می سازد.آنها قوانین منطق را چیزی جز راههای ازپیش تعیین شده توسط جامعه نمی دانند.

پست مدرنیسم می گوید هیچ سرشت و ذاتی در ورای اشیاء وجود ندارد كه بتواند به صورت حقیقت مطلق ارائه شود. هر ادعایی به نام حق در نژاد پرستی، جنسیت گرایی یا جاه طلبی ریشه دارد، دروغ است و فایده اش سر پوش ﻧﻬادن براختناق، حفظ ساختار قدرت و كمك به استثمار از طریق تیره ساختن ذهن آدمیان است، لذا نه فقط باید مورد شك قرار گیرد،بلكه باید منفور پنداشته شود.

پست مدرنیسم هیچ چیزی را به عنوان حقیقت مطلق یا خوبی مطلق نمی پذیرد و بر چند گانه بودن دیدگاهها، روشها،معانی، ارزشها، فرهنگها و دانشها تأكید می ورزد و معتقد است كه هیچ عقیده ای را حتی به صرف علمی بودن نمی توان به دیگران تحمیل كرد و آن را حق یا خوب و بقیه را باطل یا بد پنداشت، زیرا ملاكی برای تصمیم گیری وجود ندارد.

 

تا کنون انتقادات فراوانى به پست مدرنیسم صورت گرفته است که از مهمترین آنها مى توان به انتقادهاى "یورگن هابرماس" اشاره کرد. او در سال 1981 حملات سختى را به طرفداران فرامدرنیسم بخصوص "لیوتار" و "فوکو" نمود. هابرماس، "میشل فوکو" را ضد عقلگرا و "بادریلارد" را محافظه کار نو معرفى مى نماید. علاوه بر انتقادات هابرماس از پست مدرنیسم، پاسخهاى دیگرى نیز از جانب محافظه کاران و نئوکانتى هایى از قبیل "راو"  و پیروانش نیز علیه حمله پست مدرنیستها به ارزشهاى لیبرال وجود دارد. راو معتقد است ما مى توانیم و مى باید بطور عقلانى از ارزشهایی همانند حقوق بشر و دمكراسی و. دفاع کنیم.

رازهایی از مرگ و بازگشت به زندگی

هویت ما چگونه شكل می گیرد؟

اخلاق و قوانین بشر از كجا آمده است؟

كه ,پست ,مدرنیسم ,یك ,های ,مى ,پست مدرنیسم ,می كند ,را به ,پست مدرن ,است كه

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

erhoptuide siocamonla riringfico سامان سلیمانی ، کارشناس ارشد مدیریت اجرایی Cheap NFL Jerseys Online Store | The Best Quality & Price. sponnocomptua ترجمه فیلم های تایلندی stapcefollland حمل اباد دهکده ذرت مکزیکی erbiakrogev