محل تبلیغات شما

زمانی كه صحبت ازادیان الهی می شود اولین تصور این است كه باور به وجود خدای یگانه با صفات متعالی كه در متون مقدس از آنها یاد شده،توسط همین ادیان بوجود آمده و تا پیش از پیدایش این ادیان بشر هیچ آشنایی با چنین خدایی نداشته است.اما سؤال اینجاست كه تا قبل ازپیدایش اولین دین الهی آیا ارتباط بشر با خدای ادیان قطع بوده است؟ اگر  پاسخ این است كه در زمان های متعدد خدا توسط پیامبران مختلفی با بشر در ارتباط بوده،پس چگونه است كه بشر هرزمان و در هر قبیله ای خدایی خاص داشته به شكلی كه هیچ پدیده ای را نمی توان بر روی هستی یافت كه روزی مورد پرستش بشر واقع نشده باشد.

اما اگر به شكل منطقی در مورد خدا پژوهش كنیم و باورهای قبایلی كه به شكل بدوی زندگی می كنند،همچنین متون مقدس ابتدایی را كه در دسترس داریم مطالعه كنیم،در می یابیم كه همچنانكه بشر طی صدها هزارسال گذشت زمان اندام ظاهری او به شكل كنونی درآمد و مغز او مرحله به مرحله واجد عقل و هوش بالنده شد و فرهنگ و دانش او همچنان بر اثر آزمون وخطا رو به تكوین می رود، باورهای او هم از جمله اعتقاد به و جود خدا هم اندك اندك و بر اساس تجربیات توسعه یافت.این كه ما برای آشنایی با انسان های نخستین، آداب و رسوم و رفتار قبایل دور افتاده را بررسی می كنیم به این دلیل است كه این قبایل بدوی همیشه به دور از مظاهر تمدن امروز بشری بوده اند و اعتقادات آنها تا حدود زیادی دست نخورده باقی مانده است.

اماچه عاملی سبب شد تا نخستین بار انسان مسئله وجود خدا را طرح كند؟ با برسی اثاربر جای مانده از نوع خدایان مورد پرستش انسان متوجه می شویم كه دوعامل عمده نیاز وترس بشر سبب شده تا انسان بخواهد از یك نیروی ماورایی طلب كمك و امداد رسانی نماید.ترس ازطوفان های سهمگین،آتش فشان،زله، سیل،خسوف و كسوف و بلاهای مختلف طبیعی كه او هرگز نمی توانست دلیل منطقی برای آن بیابد جز اینكه كسی از اعمالی كه او انجام می دهد خشمگین شده است.عامل بعدی نیازبشر به خدایی بود كه او را در به دست آوردن آذوقه و دیگر نیازهای روزمره یاری یاری رساند.محصول او را پربركت سازد و بدن او در در مقابل بیماری های سهمگین كه در نتیجه نفوذ ارواح و شیاطین پدید آمده بود محافظت نماید.

از نظرروانشناسی هم اگر به قضیه نگاه كنیم متوجه حقایق زیادی می شویم.همچنان كه هر كودكی به محض آشنایی با پدر و مادر می آموزد كه والدین بخصوص پدر تركیبی است از بیم و امید،مهربانی و خشم،نوازش و اخم،تشویق و تنبیه و.و مادر تنها برای او مظهری از رحمت و بخشایش است به این شكل به چنین تكیه گاهی با این خصوصیات خومی گیرد.به همین شكل انسان، در كودكی جامعه بشری خود نیاز به چنین پدر یا مادری را احساس می كند چرا كه این نیاز به شكل یك كهن الگو در ناخودآگاه اجتماعی او شكل گرفته است. پدری كه به او بیم و امید دهد و وی را از كرده های بد بترساند و در عوض كارهای خوب به او پاداش دهد.وجود این نیاز سبب شده تاجامعه یك پدر اجتماعی یا گاه مادر اجتماعی برای خود بیافریند كه واجد همه صفات پدرانه یا مادرانه است.(به همین دلیل است كه ما همچنان خدا را با صفات پدرانه می شناسیم.)

اما بیم وجهل بشر آهسته آهسته با توسعه و پیشرفت وسایل مادی و بنیان گرفتن وگسترش علوم تخفیف پیدا نموده و ضعیف می شود.در طول زمان عوامل ناشناخته و مجهول كم كم شناخته می شوند و سر انجام همین كه بشرتسلط خود را بر این عوامل تا اندازه ای مستقر می سازد و یا دست كم علل پیدایش آنها را كشف نموده و می شناسد، به تدریج از تعداد خدایان كاسته میشود تا اینكه مجهول بشر تنها به مسئله آفرینش ومسائل وابسته به آن از لحاظ فلسفی منتهی می گردد و به همین دلیل نیز فاصله میان چند خدایی و یكتاپرستی طی شده و ادیان مبتنی بر توحید به میان می آیند.كه این خود تحولی است از جهل و نادانی اولیه به حلقه میانی و گامی در راه پیشرفت تمدن و فرهنگ.

اكنون جهت مطالعه چگونگی تكامل خدا پرستی در بشر نگاهی به متون های مقدس می افكنیم تا شاهد باشیم كه باورهای امروزی انسان به خدا، ریشه در اعتقادات گذشته او داشته است.

درقسمت وسیعی ازاسترالیا سراسر  ناحیه ویكتوریا ونیو ساؤت و تا مرزهای شرقی قبایل رودخانه دارلینگ بومیان به یك موجود فوق طبیعی انسان گونه اعتقاد دارند كه در آسمان زندگی می  كند و به نوعی بر اصول اخلاقی و رفتارهای بومیان تأثیر گذار است.در معرفی این موجود فوق طبیعی گفته می شود كه زمانی بر روی زمین سكونت داشته اما بعداً به سرزمینی در آن سوی آسمان صعود كرده و هنوز در همان جا مانده است.این خدا به نام "دارامولون" قادر است به هر جایی برود و هر كاری بكند او می تواند نامرئی باشد اما وقتی خود را نمایان می سازد، به شكل پیرمردی است از نژاد بومی.او فنا ناپذیر و جاودانه است زیرا اززمان آغازین و ابتدای همه چیزها وجود داشته است وهنوز هم زندگی می كند.

خدایان بزرگ یا ایزدان بلند مرتبة تعداد كثیری از اقوام و قبایل آفریقایی، همچون بسیاری ازموجودات متعالی آسمانی در باورهای انسان های اولیه و اقوام بدوی، با عناوینی همچون آفریننده قادر مطلق،خیر خواه ، نیكوكار و. شناخته میشوند.اما آنها نقش نسبتاً جزیی و كم اهمیت در زندگی دینی این مردم ایفا می كنند و فقط در مواقع بحران ها و مصائب بزرگ به یاری فرا خوانده می شوند.ازجمله معروفترین این خدایان "نزامبی مپونگو" موجودی است نامرئی اما بسیارقدرتمند كه خالق همه چیز است.اعم از انسان ها و اشیاء و حتی بت هایی كه او به خاطرخیر و صلاح انسان ها، به آن ها داده است.اگر او بت هایمان را به ما نداده بود خیلی پیش،همه ما ازبین رفته بودیم.» اودر خلقت همه نوزادان دخالت دارد.او كسانی را كه ممنوعیت ها(تابوها) را رعایت نكنند، مجازات می كند.باگون ها هیچ نوع عبادتی و پرستشی برای او به جا نمی آورند زیرا او نیازی به اینها ندارد.

در آیین "ایسوكو"، "باكژنه" یا همان خدا، جهان و همه مردمان را آفریده است.اودر آسمان زندگی می كند كه بخشی ازوجود خود اوست.وباران و آفتاب را به زمین می فرستد و خشم وعصبانیتش را ازطریق رعد و برق نشان می دهد.كژنه كاملاً ورای فهم و درك انسان قرار دارد، هرگز دیده نشده، جنسیت ندارد و فقط به واسطه اعمالش شناخته می شود كه باعث شده انسان ها هنگام سخن گفتن در باره گژنه ازضمیر"او" استفاده كنند.زیرا او را به عنوان خالق یا آفریننده و بنا بر این پدر همه ایساكوها می شناسند.اما همیشه او را "پدر ما" نه "پدر من" خطاب می كنند.كژنه همیشه شرور را مجازات می كند ونیكوكار را پاداش میدهد.این اعتقاد باعث شده تا ایساكوها هر اتفاق بد و شری كه برای انسان خوب اتفاق بیفتد را به سحر و جادو نسبت دهند.كژنه برای آن كه پل ارتباطی بین خودش و انسان ها داشته باشد،واسطه ای را به نام "اوییسه" منصوب كرده كه به نام "اوكوكژنه" یا "پیام اور كژنه" خوانده می شود.اویسه عبارت است از ستونی تراشیده شده ازدرخت اوییسه به طول حدود هشت فوت كه پس از اهدای نذورات و پیش كش های هفت گانه به گژنه، در كلبه پیرترین عضو خانواده بر پا می شود.شیخ خانواده هر روز صبح چوب جویدنی(مسواك چوبی) خودش را در پای این ستون می اندازد و برای خانواده و شهرشان دعا می خواند و در مواقع ضروری مانند بروز بلایا و مصائب از طریق اوییسه، گژنه را به یاری فرا می خواند.

"كیكویوها" یكی از قبایل شرق آفریقا به یك خدا به نام "نگای" كه آفریننده و اعطا كننده همه چیزهاست اعتقاد دارند.اونه پدری دارد و نه مادری و نه هیچ همراه و همسری.او انسان ها را بسته به رفتارشان و اعمالشان دوست دارد یا بدش می آید.اودر آسمان جای دارد اما سكونت گاه هایی هم بر فراز كوهها دارد كه برای استراحت یا سركشی بر مردم و دادن پاداش و بركت یا مجازات كردن آنها در آن مكان ها مستقر می شود.چشم موجودات فانی نمی تواند نگای را ببیند.اوموجود خشك و عبوس است و چندان توجه ای به زندگی عادی مردم ندارد با این حال آدم ها در بحران ها یا مواقع حساس زندگی همچون تولد،تشرف یا راز آموزی، ازدواج و مرگ به یاریشان می رود.آن ها هیچ گونه مراسم دینی ندارند چون معتقدند نباید بیهوده مزاحم نگای شد.

قبیله "باایلا" در شمال رودزیا به "ا" اعتقاد دارند.او را خالق همه چیز می دانند.وقتی باران نمی بارد می گویند: "ا با نباریدن، آزار می رساند".وقتی هم با شدت می بارد می گویند: "ا زیادی می بارد."اگر هوا سرد باشد می گویند: "ا آن را سرد كرده". ا همانطور كه دلسوز و مهربان و بخشنده و كریم است.خشمگین نمی شود.از باریدن نمی ایستد .از خوبی كردن به همگان دست بر نمی دارد.

"هررو" یكی از قبایل بانتو در جنوب غربی افریقا است كه به موجود متعالی عقیده دارند كه دارای دو اسم است."نجامبی وكارونگا" كسانی با اسم كارونكا آشنایی دارند كه در زمان های گذشته با مردم آوامبو در ارتباط بوده اند.نجامبی همان خدای آسمانی است.او در آسمان زندگی می كند و در عین حال در همه جا حاضر است.برجسته ترین ویژه گی او مهربانی است.حیات انسانی ازاو سرچشمه می گیرد و به او وابسته است و همه نعمت ها و بركات نهایتاً از جانب اومی رسد.آن كس كه به مرگ طبیعی می میرد، توسط نجامبی هدایت و برده می شود.از آنجا كه ذات او سراسر لطف و مهربانی است مردم هیچ ترس و وحشتی از او در سر ندارند بلكه برایش احترام قائلند.یك زن قبیله تجیمبا در پاسخ سؤال محقق در باره محل زندگی نجامبی كارونگا می گوید: "او در ابرها سكونت دارد زیرا وقتی ابرها بالا می آیند، صدای او به وضوح شنیده می شود." این نكته كه اسم مقدس خدا نباید بر زبان آورده شود از نظر هررو ها قابل توجه است.

"وندا" یكی ازقبایل بانتو در شمال ترانسوال است."رالووهیمبا" نام خدای آنها است.پیشوند "را" عبارتی احترام آمیز و با مفهوم پدر در ارتباط است.وواژه "لووهیمبا" به معنای عقاب میباشد.از نظر آنها این خدا در آسمان ها ساكن است و با همه پدیده های نجومی ومادی در ارتباط است.یك شهاب ثاقب همان رالووهیمبای در حال سیر و سفر است.صدای او در غرش رعد شنیده می شودو همه مسائل طبیعی چون ستاره دنباله دار، صاعقه، شهاب ها، زله، خشكسالی، سیل، آفت ها و بیماری ها همه مظاهر این خدا هستند.اوگاهی وقت ها از دست رئیس قبیله عصبانی میشود و با فرستادن خشكسالی یا سیل و شاید با باز كردن قفس عظیمی در آسمان ها و رها كردن فوجی از ملخ ها بر سرزمین آن ها، از مردم انتقام می گیرد.

در قبیله سرخپوستی "داكوتا" واقع  در امریكای شمالی "واكان تانكا" نام خدای آنها است.آنها معتقدند هر شیئی در جهان روحی دارد و این روح واكان است.به این ترتیب ارواح درختان یا چیزهایی از آن نوع، در حالی كه شباهتی به روح انسان ندارند، باز هم واكان هستند.واكان از موجودات واكانی سرچشمه می گیرد.این موجودات واكانی از بنی آدم بهترند.درست همان طور كه بنی آدم از حیوانات برتر است.آن ها هر گز متولد نمی شوند و هر گز نمی میرند.آنها خیلی از كارها را می توانند انجام دهند كه نوع بشر نمی تواند انجام دهد.

قبیله سرخپوستی "لناپه" شامل سرزمین های وسیع ازاونتاریو به سمت جنوب تا ناحیه وسطای آتلانتیكو به طرف غرب اوكلاهما كه خدای آنها به نام "گیسه له موكائونگ" است و به معنای آفریننده می باشد.اومستقیماً یا به واسطه كارگزارانش یعنی مانی توئوك ها زمین و هر چه در آن است را آفرید.مردم در بزرگترین مراسم آیین هایشان به در گاه او دعا می كنند و نعمت ها و مزایایی كه به آنان بخشیده است را شكر گذاری می كنند.ازنظر این مردم خدا در آسمان دوازدهم زندگی می كند و باید دوازده بار فریاد بكشی تا به گوش او برسد.

قبیله "كاگابا" در كلمبیا به الهه مادر اعتقاد دارند." آن مادر سروده های ما، مادر همه ذریه و تبار ما، ما را در ابتدای كار به دنیا آورد و بنا بر این او مادر همة انواع انسان هاست.مادر همه اقوام و ملت ها.او مادر تندر است،مادر نهرها وچشمه ها، مادر درختان و همه چیزها.او مادر دنیاست و مادر برادران بزرگ تر یعنی آدم های سنگی.او مادر میوه های زمین و همه چیزهاست.او مادر كوچكترین برادران ما یعنی بیگانگان است.او مادر اسباب و لوازم رقص های ما و همه معابد ماست.او تنها مادری است كه داریم.تنها او مادر آتش و خورشید و راه شیری است. او مادر باران و تنها مادری است كه داریم و او در همه معابد نشانه ای برای ما باقی گذاشته.نشانه ای در قالب سروده ها و رقص ها."

رازهایی از مرگ و بازگشت به زندگی

هویت ما چگونه شكل می گیرد؟

اخلاق و قوانین بشر از كجا آمده است؟

كه ,ها ,مادر ,انسان ,های ,خدا ,می شود ,او مادر ,است كه ,می كند ,ها و

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

progoninma همسفران نمایندگی حر گنجینه شعر داوود خوانساری portiostapin Ollie's game مسجدسلیمان شهریادها علمی، آموزشی و تربیتی exseampialis تولیدی لباس زنانه بیگ سایز cormomisswhen